loading...
وب 20
اميد بازدید : 17 شنبه 30 فروردین 1393 نظرات (0)

منبع : http://nmardi.blogfa.com/post/167

X تبلیغات

  

زخم کاری

 

جایی بابد باشد غیر از این کنج تنهایی!تا آدم گاهی آنجا جان بدهد!مثلا آغوش تو!جان میدهد برای جان دادن

 

صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ 

 

خاک را مینویسم٬باد را میچشم...

 

 

 

 

همین دیشب بود که آمدی درست مثل گذشته٬نرم روی خاطراتم نشستی

خواستی تا بودنت را کنار هم جشن بگیریم٬شمع آوریدم روشن کردیم...رو به روی هم نشستیم

به هم خیره ماندیم...

تیک تیک ساعت ...مدام میکوبد افکارم را..

مدام محو میشوم..

مدام..

نگاهم میکنی٬ برق نگاهت دیوانه ام میکند..

دست هایم ام دست هایت را میفشارند...

نگاهت میکنم..لب هایم اما! آآآه لب هایت را ..

خوابم٬افکارم میکوبد به سقف...

پرواز میکنم٬اوجمیگرم ...

پشت تپه های فراموشی مینشینم..سیب میخورم..

خاک را مینویسم٬باد را میچشم...

آهسته میشوم...نرم میشوم..

آمدی باز! بیدار میشوم...خوابت میکنم..تنهایم میکنی؟! رسوایم هم !

افکارم خیسند..پلک هایم میپرند...میپرند؟!..پروانه اند مگر؟!

شم ها میسوزد...میان دود محو میشویم...روی خاک مینویسم برو..میروی..

میروی...میروی..صدایت میکنم...برگرد...برگرد...هنوز هم میروی...

فریاد میزنم..میخواهمت...قهقه زنان بر میگردی..منتظر بودی انگار..

 

 

 

 

 

کنارم که هستی

 

زمان هم مثل من دستپاچه میشود

 

عقربه ها دوتا یکی میپرند

 

اما همین که میروی…

 

تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم

 

جانم را میگیرند ثانیه های

 

بی تو……

 

 

 

 

♥ سه شنبه بیست و ششم فروردین 1393 ساعت 22:17 توسط دلخون ڪآمنتـ

درباره وبلاگ

 

اگر روزی داستانم را نقل کردی بگو:بی کس بود

اماکسی رو بی کس نکرد.تنها بود اما کسی 

رو تنها نذاشت.غمگین بود اما کسی رو غمگین نکرد

.و شاید بد بود ولی برای کسی بد نخواست.....

 

 

 

 

همیشه چوب اعتماد هایی را میخوریم

که به احساسمان کرده ایم

کاش به عقل هم

اندک فرصتی میدادیم...

==================

 

دیگر دوستش نداشت.....

 

 

اما دیگر رنج نمی برد....

 

.برعکس، بی هیچ مقدمه احساس رضایت و آرامش سراپاش رو فراگرفته بود.....

هیچ چیز و هیچ کس، دیگر نمی توانست آزرده اش کند....

 

شایـــــــــد خـــــــــوشبختی واقعی در این است که باور کنیم، .....

 

خوشبختی را برای همیشه از دست داده ایم، ....

 

فقط آن وقت می توانیم بی امید و هراس زندگی کنیم،...

 

فقط در آن زمان می توانیم از شادی های ناچیز که بیش از هر چیز دیگر دوام می آرند،...

 

لذت ببریم...!

 

برگرفته از کتاب:

 

درخت | ماریا لوییزا بومبال | داستان های کوتاه امریکای لاتین

 

 

یاد این غزل زیبا افتادم :

من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی 

یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی 

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست 

تا ندانند حریفان که تو منظور منی 

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو 

چنان در دل من رفته که جان در بدنی 

تو همایی و من خسته بیچاره گدای 

پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم 

ور جوابم ندهی می رسدت کبر و منی

مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی 

تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی 

مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول

مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ 

باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی 

من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن

غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی 

خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند 

سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی 

 

 

 

 

 

 

 

منوی اصلی

 

صفحه اصلي وبلاگ

ايميل نويسنده

طراح قالب

انجمن وبلاگ نویسان

پروفايل

لینک های روزانه

 

 

کد اهنگ رؤز گذر

مرجع کد آهنگ

اهنگ

انجمن وبلاگ نویسان

قالب وبلاگ

آرشيو پيوندهاي روزانه

آرشیو

 

فروردین 1393

اسفند 1392

بهمن 1392

لینک های مفید

 

انجمن وبلاگ نویسان

قالب وبلاگ

طراح قالب

 

طراح قالب

 

 قالب وبلاگ

 

امکانات

 

 

بهنام صفوی و شهرام شکوهی-محرم اسرار

 

چت | عکس عاشقانه

سایت عاشقانه | قالب بلاگفا

قالب وبلاگ | آپلود عکس

چت روم | مسابقه وبلاگ برتر

دریافت کد موزیک در حال پخش

 

 

كد موسيقي براي وبلاگ

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 816
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 43
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 870
  • باردید دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 909
  • بازدید ماه : 1,071
  • بازدید سال : 5,515
  • بازدید کلی : 44,117