منبع :http://poch1.blogfa.com/post/522
X تبلیغات
پوچ
و باز در کوچه ای خلوت زنی را دیدم با مانتویی تنگ و چسبان، با بدنی خوش فرم و عریان، با باسنی گرد و لمبان، و با روده ای پر از آشغال، که آهسته داشت راه میرفت. رفتم دنبالش، موقعیت خوبی پیش نیامد، کاری نکردم. فکر کنم قرص ها را باید از بیخ قطع کنم و بروم دنبال کارهایی که نمیخواسته و نمیخواهم انجام دهم... . شاید باید به خواب دیشبم بهتر و عمیق تر فکر کنم، خوابی که در طول این چند سال زیاد دیده ام: اعدام.
+ نوشته شده در جمعه 29 فروردین1393ساعت 18:44 توسط وحید | نظر بدهید
صفحه نخست
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین مطالب وبلاگ
نوشته های پیشین
فروردین 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
شهریور 1392
اسفند 1391
بهمن 1390
پیوندها
مستراب
RSS
POWERED BY
BLOGFA.COM